جمعه، ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ | 
Friday, 9 June 2023 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۱۳۱۱۴۱۱۵

۱۱۶

۱۱۷۱۱۸۱۱۹۱۲۰۱۲۱۱۲۲۱۲۳>آخر

: صفحه


شماره: ۷۹
درج: سه شنبه، ۲۷ تير ۱۳۸۵ | ۷:۵۵ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۷ تير ۱۳۸۵ | ۸:۰۷ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • طالع امروزم

به طالع‌بينی و تفأل عقيده ندارم، اما مدتی است که دوستان مرا علاقه‌مند کرده‌اند، و اکنون اين هم برايم ماجرايی شده است دنبال‌کردنی — يک هرمنوتيک شخصی. مدرسه که می‌رفتم (اواخر دهه‌ی چهل) مجلاتی مانند «زن روز» و «اطلاعات هفتگی بانوان» و «جوانان» را در خانه‌ی مادربزرگم می‌خواندم. خاله‌ی جوانی داشتم که اين مجلات را می‌خواند. و من هم که عاشق عکسهای هنرپيشه‌ها و داستانهای ماجراجويانه بودم هميشه آنها را ورقی می‌زدم. اولين بار با مطالب طالع‌بينی و نشانه‌های برجهای سال در آنجا آشنا شدم. بعد از دوران مدرسه ديگر به اين مطالب بازنگشتم تا همين چندسال پيش که جايی مهمانی بودم و کسی از من ماه تولدم را پرسيد و وقتی به او گفتم درباره‌ام چيزی گفت که مشتاق شدم بروم دوباره اين چيزها را بخوانم، چون می‌ديدم اين جور چيزها امروز برای برخی خيلی اهميت دارد و با نوعی پيشداوری با آدم رو به رو می‌شوند. خب، اينترنت از اين نظر کار را راحت کرده بود، ظاهراً کار و بار طالع‌بينان در غرب امروز سکه است. به يک چند سايت سر زدم و چيزهايی خواندم. چيز بدی درباره‌ی خودم نديدم، اما برخی نکات برايم جالب بود و وقتی که ديدم طالع من برای برخی جذاب است، تصميم گرفتم خودم هم مشتری سايتهای طالع‌بينی شوم و دست کم مانند بقيه بدانم چه طالعی دارم، حالا راست يا دروغش هرچه می‌خواهد باشد. به هر حال، ديروز و امروز طالع جالبی داشتم و کلی خنديدم. چون برخی مطالبش راست بود! خب، اين هم از طالع ديروز و امروزم: 

Astrology.com

Dear Saeed,
Here is your horoscope.
for Monday, July 17:
 

Natural beauty fuels your tanks when you're dangerously close to running on empty. Take walks in the woods or by the beach -- or at the least, read lots and lots of books about natural phenomena.

astrocenter.astrology.msn.com

Hello Saeed!
Here's your horoscope for JULY 18, 2006.

Admit it, Saeed. When it comes to your love life you are chasing a dream. You are looking for an extraordinary partner. Intelligence, beauty and above all, originality are the absolute minimums you'll accept. Is the person you are looking for, in fact, human? It's no wonder you are regularly disappointed. Why not delve deeper into people who, at first glance, appear to be banal? You are likely to be pleasantly surprised.


۵۶۴۷

شماره: ۷۸
درج: دوشنبه، ۲۶ تير ۱۳۸۵ | ۹:۳۶ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۶ تير ۱۳۸۵ | ۹:۴۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

گردلم ريش کند و جگرم خون سازد
چشم غارتگران تُرک مرا خوش باشد

اميرخسرو دهلوی

  • «تُرکتازی» اسرائيل

چندروز پيش چنددقيقه مانده به ساعت پنج عصر منتظر شروع اخبار ورزشی شبکه‌ی ۶ بودم که طبق معمول برنامه‌ی زنده تفسير سياسی جريان داشت. کارشناس برنامه به‌طور زنده مشغول صحبت بود، و من هم سرم به کار خودم مشغول، داشتم قهوه‌ام را می‌نوشيدم و هيچ نوجهی به تفسيرهای او نداشتم، که ناگهان با شنيدن برخی تعابيرش به تلخی خنده‌ام گرفت. او از «تُرکتازی» و غارت و چپاول اسرائيل در لبنان سخن به ميان آورده بود. از اين تعبير «ترکتازی» جا خوردم. لختی با خودم انديشيدم که اکنون چندماهی است کاريکاتوريست و سردبير روزنامه‌ی «ايران» در بازداشت به سرمی‌برند و خانواده‌هايی در ماتم و اندوه و نگرانی و انبوهی کارمند و نويسنده در بلاتکليفی و نهادی فرهنگی در تعطيلی و از آن سو نيز برخی از هموطنان آذربايجانی ما در جريان اعتزاضات خود دچار زيانهای مالی و جانی و هزار مصيبت ناگفتنی شده‌اند، در حالی که آنچه بدان اعتراض دارند آن قدر در فرهنگ اين سرزمين ريشه‌دار است که کمتر تعبيری در شعر فارسی می‌توان يافت که به اندازه‌ی «ترک» به صفات متضادی همچون «دليری» و «زيبايی» از يک سو، و «غارتگری» و «خونريزی» از سوی ديگر اشاره کند. در ادبيات کهن فارسی انبوهی از شواهد می‌توان يافت که در خصوص اقوام مختلف حاوی طنر و کنايه و تخفيف بسيار باشد، و اين هم البته منحصر به زبان فارسی نيست. اين چيزها اکنون همه متعلق به عصری سپری شده است، عصری که اقوام کوچ‌نشين به شهرها می‌تاختند و آنها را ويران می‌کردند و سپس خود با بازماندگان درمی‌آميختند و خونهايشان يکی می‌شد و غالب و مغلوب عاشقانی می‌شدند که يکديگر را با هزار عتاب و خطاب می‌خواندند. و اما امروز. آيا ممکن است «ترکتازی» اسرائيل يا امريکا در سرزمينهای ديگر واژه‌هايی به زبان شاعران و نويسندگان جاری کند که بتواند کنايه از عشق و زيبايی نيز باشد؟ و مثلاً، بتوان گفت، «اسرائيل‌تازی» يا «امريکاتازی»! و بعد از چشم زيبای دختر اسرائيلی يا امريکايی سخن گفت! گمان نمی‌کنم. بادا که هموطنان آذربايجانی ما همتی کنند و حساب «فرهنگ» را از باقی چيزها جدا کنند. برای آزادی مانا نيستانی و مهرداد قاسمفر تلاش کنيم — و دعا کنيم. آمين یارب‌العالمين.      


۳۱۱۸

شماره: ۷۷
درج: يكشنبه، ۲۵ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۱ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۵ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۳ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • مگس تاراندن

يک منبع بزرگ تفکر فلسفی، که فلسفه بخشی از نام خود را از آن دارد، «حکمت» بوده است. «حکمت» فلسفه نيست، گرچه گاهی اين دو را مترادف يکديگر به کار می‌برند، يا برخی حتی سعی می‌کنند اين دو را يکی کنند. «حکمت» جست و جوی زندگی خوب است و يافتن انديشه‌ای که به رسيدن به اين زندگی کمک کند. يکی از مضامين جالب توجه در حکمت همواره چگونگی برخورد با «ديگران» است. «ديگران» همواره همطراز نيستند. ديگران فرزانگان و قدرتمندان و مردمان عادی، زنان و کودکان و سالخوردگان، و اراذل و اوباش و نيز احمقان‌اند. شايد يکی از جاهايی که فرق «حکيم» با انسانهای عادی روشن شود در همين جا باشد. اگر انسانی عادی در خيابان با کسی رو به رو شود که می‌خواهد با او گلاويز شود يا به او ناسزا می‌گويد تا او را تحريک به درگيری کند، چه می‌کند؟ قطعاً، بسياری از انسانهای عادی به استقبال درگيری می‌روند و اين «بی‌غيرتی» را تحمل نمی‌کنند که ناسزاگويی کسی را بی‌پاسخ بگذارند. اما «حکيم» شمشير از نيام برنمی‌کشد. او حريفی ارزنده می‌خواهد و خود را برای بهترين مبارزه نگه می‌دارد. او با خود می‌گويد: کار تو مگس تاراندن نيست. و می‌گذارد و می‌گذرد!  


۴۲۵۹

شماره: ۷۶
درج: جمعه، ۲۳ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۲ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲۳ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۲ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • حرکت «قيصر»ی زيدان!

حرکت «قيصر»ی زيدان در برابر دشنام ناموسی ماتراتزی، که او قسم می‌خورد دشنامش ناموسی نبوده است، برای ما واقعه‌ای تکراری در زندگی روزانه است. کافی است صفحات حوادث روزنامه‌ها را مرور کنيم يا آمار کلانتريها را ببينيم تا پی ببريم چه ميزان از ضرب و جرحها و درگيريهای خونين شهری بر سر «متلک» گفتن به زنان و دختران و خواهران اشخاص يا ناسزاهای ناموسی است که در ميانه‌ی هر بگو مگوی ساده بر زبان می‌آيد و به پايانی خونين می‌انجامد. ماتراتزی آدم ديوانه‌ای است، البته دوست‌داشتنی هم هست، با اين همه آن قدر عاقل بوده است که ناسزاهای سياسی و دينی و ملی و نژادی ندهد. بعضيها چقدر دوست داشتند اين ناسزاها ملی و مذهبی می‌بود و آنها را آتش‌بيار جنگی فرقه‌ای و سرتا پا خونين می‌کردند. خب، دست کم امروز ديگر اين بخت را داريم که روشنفکران‌مان از اين حرکت قيصری دفاع نکنند. برای ماتراتزی ناسزا گفتن هم بخشی از زندگی روزانه است. اين ناسزاهايی را که هرروز می‌دهيم و می‌شنويم چقدر جدی می‌گيريم. هرروز آن قدر ناسزا بر زبان می‌آوريم که ديگر قبح‌شان ريخته است تا جايی که برخی اشخاص حتی در مدح هم ناسزا بر زبان می‌آورند، يا با همسر و فرزند خود هم ناسزا می‌گويند. زيدان می‌گويد او «مرد» است و نمی‌تواند اين سخنان را تحمل کند. او شايد از سخت‌ترين لگد هم برنمی‌‌آشفت. اما نتوانست بر تصوری که از «مرد»ی خود داشت غلبه کند. او قربانی «مرد» بودنش شد. او بايد از «ضعيف»ترها حمايت می‌کرد. اما آيا کار او اسلامی يا اخلاقی يا انسانی يا منصفانه بود؟ «چشم در برابر چشم» اين دست کم عدالتی است که از تورات تا قرآن و تا دوره‌ی جديد ادامه داشته است و البته به گذشت و بخشش هم همواره توصيه شده است. تناسب جرم و کيفر در خصوص ناسزا چگونه است؟ آيا «ناسزا» را جز «ناسزا» رواست؟     


۴۴۴

شماره: ۷۵
درج: سه شنبه، ۲۰ تير ۱۳۸۵ | ۱:۳۸ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۰ تير ۱۳۸۵ | ۱:۳۸ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • داوری در وبلاگ: جايی که آدمها خودشان هستند

«فيلم فلان را ديدی! عالی بود»، «کتاب فلان را خواندی مزخرف بود»، «فلانی اصلاً آدم نيست»، «استاد فلان اصلا چيزی حاليش‌ نيست»، «فلانی سر تا پا مزخرف می‌گويد»، «اين کتاب مزخرف است»، «آن کتاب عالی است».... اين يک الگوی رايج سخن گفتن ما در زندگی روزانه است، در هنگام مصاحبت با دوستان، چه حضوری و چه تلفنی. قضاوتهايمان را درباره‌ی همه‌چيز و همه‌کس به راحتی ابراز می‌کنيم و تا هنگامی که کسی با نظرمان مخالفت نکند، احساس نمی‌کنيم که نيازی هم هست توضيحی بدهيم که چرا چنين قضاوتی می‌کنيم. اما وقتی با مخالفت رو به رو شويم چه می‌کنيم — شايد جا بزنيم و حرف‌مان را پس بگيريم، شايد شک کنيم و مردد شويم، شايد بکوشيم توجيهی برای حرف‌مان بياوريم، شايد هم از کوره در برويم و دلخور شويم که چرا با حرف‌مان مخالفت می‌شود. اين عادت روزانه شايد برای اکثر ما در همه‌ی لحظات زندگی باقی بماند، اما اگر بخواهيم نوشته‌ای را در جايی منتشر کنيم که حيثيتی برايمان داشته باشد آن‌گاه چه می‌کنيم. آيا می‌توانيم با يکی دو جمله درباره‌ی کتاب يا مقاله يا فيلمی قضاوت‌مان را مقبول نظر ديگران کنيم؟ معمولاً، نه. اين چنين است که ما در نوشتار از عادات گفتار‌ی‌مان فاصله می‌گيريم و سعی می‌کنيم کمتر با تحسين و تقبيح با هرچيزی رو به رو شويم، می‌کوشيم نشان دهيم که از روی احساسات حرف نمی‌زنيم و خوشامد و خوش‌نيامد برايمان مهم نيست. می‌کوشيم نشان دهيم «عاقل»‌ايم و سخن‌مان اعتبار کلی دارد و سليقه يا پسند شخصی‌مان نيست. سخن‌مان مستدل است و قضاوت‌مان متکی به شواهد و دلايل. از همين روست که ما در نوشتار معمولا‌ً «تنها» نيستيم، بدين معنا که وقتی چيزی می‌نويسيم همواره خواننده‌ای را در نظر داريم که «می‌فهمد» و می‌تواند به نوشته‌مان استناد کند. از همين روست که می‌بينيم بسياری از ما (و دوستان‌مان) بسياری از سخنان را در خلوت می‌زنيم، اما هرگز جرأت باز گفتن‌شان را در جمع يا به صورت مکتوب نداريم و حتی گاهی آنان را قسم می‌دهيم که اين حرفها را جايی از قول ما نزنند و اگر زدند حاشا می‌کنيم. البته اين سخنان سياسی نيست. قضاوتها يا غيبتهايی است که پشت سر ديگران کرده‌ايم.


۴۵۳

اول<۱۱۳۱۱۴۱۱۵

۱۱۶

۱۱۷۱۱۸۱۱۹۱۲۰۱۲۱۱۲۲۱۲۳>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9